می سپارم به نسیم ، بوسه از جنس بلور / دل من تنگ تو باز ، باد در حال عبور
بوی چشمان تو را میرساند به مشام / می دهد آرامش ، به دل نا آرام
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را !
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
دور شدم از تو دلم شور زد / ساز دلم نغمه ی ناجور زد
آه از آن چشم که با یک نظر / بال و پرم را گره کور زد !
هیچ می دانی؟
من دلیل شادی های تو بوده ام نه شریک آن
و شریک غم های تو نه دلیل آن
آموخته ام اگر کسی یادم نکرد یادش کنم ، شاید او تنهاتر از من باشد !!
رفیق هر شب و هر روزی دل / غمت تا بوده ، بوده روزی دل
بگردان گوشه ی چشمی و بنگر / چه حالی دارد آتش سوزی دل
کاش بودم درختی در میان قلب تو ، تا وجودم ریشه می کرد از محبت های تو
کاش دهخدا می دانست
دلتنگی ... اشک .... فاصله .... بی وفایی....
تعریفش فقط دو حرف است
"تـــو"
چه کرده ای تو با دلم که نبض من صدای توست ؟
چه کرده ای تو با سرم که فکر من هوای توست ؟
همه تفاوت ما این است: تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمی برم
واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛
" اشـــــــــــتـــیــــاق " است ..
مشتاقش که باشی ، حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است .!.
بوی نفسهای لبت جان و دلم وا می کند / اما نمی دانم چرا امروز و فردا می کند
با بودنت کنار من ، غم های عالم می رود / فکر تو در این قلب من هر لحظه غوغا می کند
حسادت نکن! ... این که بعد از تو بغل گرفته ام ...
زانوی غـَم اســت
از حساب و کتاب بازار عشق
هیچ گاه سر در نیاوردم !
و هنوز نمی دانم چگونه می شود
هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم ؟